وبلاگ دلیارم❤وبلاگ دلیارم❤، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
پیوند عشق من و یار دلمپیوند عشق من و یار دلم، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

دلیارم❤

معیارهای چرند

1398/1/22 1:13
210 بازدید
اشتراک گذاری

طبق معمول بعدازظهر تو اتاقم به سر میبردم....مشغول عکاسی از دستاوردهای هنری جدیدم که دوتا عروسک فسقل دختر پسر ست هم بودن...... پروسه عکاسی و ذوق زدگیم از جیگر بودنشون که تموم شد رفتم وضو گرفتم و یه بستنی از فریزر برداشتم و رو مبل نشستم و مشغول خوردنش که تلفن به صدا درومد.... ظاهرا از همکارای قدیم مامانم بود،  از تبریک سال نو و حرفای مرتبط با اداره گذشت و دیدم که کم کم موضوع بحث داره میچرخه..... دخترم درسش تقریبا تموم شده و فلان و..... بستنی رو تا نصفه خورده بودم ، بقیه شو گذاشتم تو جلدش و انداختم تو فریزر و رفتم تو اتاقم.....(اگه گذاشتن یه بستنی از گلومون بره پایین) ترجیح دادم (مثه همیشه) از پشت در اتاق ماجرا رو پیگیری کنم......یه کم کار سخت میشه چون اتاقم بالاست و خیلی باید دقت کنی تا صدای مکالمات و از پایین بشنوی.....مخصوصا که مامانم قدم میزنه و صدا قطع و وصل میشه😂..... تو چنین شرایطی اصلا دوست ندارم ور دل مادرم بشینم و دستمو برازم زیر چونه م و ۰ به ریز جزییات اطلاعاتی که رد و بدل میشه دقت کنم ولی از پشت در اتاق گوش میدم ببینم داستان از چه قراره...... همین که شنیدم مامانم عدد قد ام و با دقت بیشتر از نانومتر شرح میداد گفتم هوووووف بازم از این خونواده بی فرهنگا که معیار اول شون قیافه و قد و وزن و رنگ چشم و مو و شماره کفشه😏..... بنظر من چیزایی که دست خود آدم نیست نباید معیار باشه ....اگه هم قراره معیار باشه نباید معیار اول و اصلی باشه....هیچکس قیافه و رنگ پوست و مو چشمش رو تعیین نمیکنه ولی چیزی که آدمها رو از هم متمایز میکنه اخلاق و اعتقاداتشه! البته این نظر شخصی منه!  اصلا حوصله نداشتم باز یه خانوم چشم ورقلمبیده بیاد بشینه زیر میکروسکوپ قیافمو چک کنه و بره.....بنظرم این غلط ترین فرهنگ خواستگاری سنتی یه..... این یعنی اگه قیافت اکی بود، اگه چشمات روشن بود ، موهات بلوند بود ، قدت یک و هفتاد بود مژه هات اکستنشن بود ، اونوقت میریم سراغ شخصیت و اخلاقت! و این بنظرم غلط ترین قضاوت درمورد آدماست..... قبلا هم نوشته بودم ما نباید غصه بی لیاقتی و بی شخصیتی آدمها رو بخوریم ....هرکی اولین معیارش قیافه ست همون بهتر که بره صدسال برنگرده....مشکل اینجاست که آنچه موجب ابراز نگرانی میشه  ، درگیر شدن با حواشی و مادر مکرمه و تیکه کنایه هاشه..... خلاصه که مادر محترم انگار بقیه صحبتهاشو تو اتاق شون ادامه داد و صدایی به من نرسید تا اینکه شنیدم میگفت شما دوست قدیمی من هستید تشریف بیارید ، آقاتونم تشریف بیارن....و من قیافم این شکلی شده بود😯😯😯 گفتم یا امام غریب اینا کی ان که دسته جمعی میرن خواستگاری خدایا خودت به داد برس..... چادر نمازم و سر کردم و مشغول نماز ظهر و عصر شدم دیگه....وسط نماز مامانم صدام زد مطمئن بودم میخاد توضیحات و بگه.... نمازم که تموم شد کتابایی که دو روز بود بسته بودن باز کردم و دراز کشیدم و چشمامو بستم......مگه درسم میومد حالا؟؟؟؟ اگه جدی جدی اینا میخواستن قشون کشی کنن چه خاکی باید تو سرم میریختم.....دقایقی بعد باز مادر صدا م زد هی لفتش دادم و لفتش دادم..... از اتاقم که رفتم بیرون اول یه کلوچه بزرگ از تو آشپزخونه برداشتم و چپوندم تو دهنم و نشستم رو مبل تا مادر سخن آغاز کنه.... وقتی تو اینجور مواقع مامانم توضیحات و میگه که مثلا طرف شغلش فلانه سنش فلانه ، نمیدونم چرا خیلی خندم میگیره برا جلوگیری از پخش زمین شدن دهنمو پر کردم کلوچه 😆😆😆 همین که شروع کرد به نطق گفتم ادامه نده نه....کسی که معیار اولش قد باشه به درد نمیخوره.... خواهر هم در حمایت از من سخن گفت ولی نمیدونم تا چه حد تونستیم مادر محترم و قانع کنیم.... مامانم میگفت از مادر پسره نقل شده که بچش گفته نمیخاد مزاحم کسی باشه برا همین جلسه اول پسره میاد با دختر صحبت میکنه تا خودشون تصمیم بگیرن نه اینکه جلسه اول مادره بره و اگه خوشش اومد از دختره تو مراحل بعدی پسر و بیارن..... دروغ چرا از این طرز فکر واقعا خوشم میاد که و بعید میدونستم آدمی پیدا بشه که دخترا رو درک کنه و بفهمه بازیچه  نیستن که امروز مادرشون بره خواستگاری و فردا بگه از رنگ  چشم و حالت مو و زاویه تابش نور خونه دختره خوشمون نیومد..... وقتی پدرم اومد خونه و مادر خانم باهاش صحبت میکرد باز از تو اتاقم دقت گوشامو بالابردم و متوجه شدم متاسفانه پدرم این و قبول نداره و طبق سنت میگه اول خونواده ها باید آشنا بشن یعنی همون قضیه دختر بینون........و من هیچ جوره نمیتونم این موضوع و بیان کنم  که از بلای آسمانی دختر بینون بیزارم..... مامانم داشت به بابام میگفت مادرش گفته همه دخترا خوبن و هرچی بچش بخاد! حقیقتا از طرز فکر چنین مادرایی هم خوشم میاد که دخترای مردم و زیر میکروسکوپ بررسی نمیکنن ولی خب از طرفی خیلی زشته بنظرم که دفعه اول پشت تلفن قد دختر و میپرسن خیلی بی احترامیه بنظرم یعنی دخترتون هرچی علم و تحصیلات شخصیت و کمالات داره ب درد عمش میخوره! با اینکه آخرین جمله مادر خانوم بعنوان یک دوست تشریف بیاورید!  بود ولی فکر میکنم خودشون دیگه پیگیر نشن وقتی مسئله مسخره ای بنام قد انقدر براشون مهمه! هرکس هرچی براش مهم باشه خدا به همون واگذارش میکنه و من شدیدا به این معتقدم........  فقط از خدا میخام هراتفاقی که صلاحه بیفته ولی من هرگز هرگز هرگز تاب و تحمل زخم و زبونای خونواده و تخریب و خورد شدن مجدد رو ندارم....

چارشنبه بیست و یک فروردین ۹۸_ روز تولد حضرت عباس

پ.ن: یادم بمونه نماز دیشب_ روز تولد امام حسین (ع)

یا قدیم الاحسان بحق الحسین.....

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین.اکشف کربی بحق اخیک الحسین

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان پریمامان پری
22 فروردین 98 10:53
انشاالله خوشبخت شین و بهترین براتون رقم بخوره🌼
قصد دخالت ندارم عزیزم ولی به نظر من به قول خودتون شما هم خیلی زیر زره بین نذارین حرفای تلفنی مادر و همکارشون را اونم در حالی که نصف مکالمه شون (جوابهای مامان گرامی) به صورت جسته گریخته شنیدین. اونجور که فهمیدم مامانتون مثل مامان من شاغل هست و قطعا تحصیلکرده و در اجتماع و قطعا به خیلی از مسایل مشرف هستن. امیدوارم هر چه به صلاحتون همون بشه💐
مامان آینده ات
پاسخ
ممنونم مهربون💜💜💜
درسته هیچ آدمی صد درصد کامل نیست ولی حقیقتا تو شهر ما این فرهنگ غلط هست که خواستگاری رفتن یه تفریح شده و دخترای مردم بازیچه دست مادراشون که بگن دختر فلانی چشماش دو درجه تیره بود ، موهاش بلوند نبود قدش نیم سانت اختلاف داشت و سطحی نگر هستن. و این یه توهین به دختر و خونوادشه! و بی فرهنگی خونواده طرف مقابل رو میرسونه! 
و من این قضیه بی فرهنگی رو نمیتونم نادیده بگیرم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلیارم❤ می باشد