پیچ و خم های ادامه تحصیل
پیچ و خم های ادامه تحصیل یادمه اون سالی که پشت کنکور بودم وقتی مشاورم دعوام میکرد تصمیم میگرفتم مثه بنز درس بخونم..یه ساعت دوساعت یه روز دو روز به قول کنکوریا پر انرژی و پر انگیزه میخوندم ولی یه جایی خسته میشدم ول میکردم🙁.....تنها دروغ زندگیم مربوط میشه به وقتی بهش دروغ میگفتم که چقدر درس خوندم😐 یادمه خیلی میترسیدم ازش یه وقتایی جرات نداشتم حقیقت و بگم......
امروز بعد از چهار پنج سال دوباره اون احساس تلخ و داشتم....یه حس ترس از درس نخوندن و بازخواست شدن! همون حسی که میگه خدایا جون خودت این بار دعوام نکنه قول میدم از فردا آدم شم مثه یه (حیوان نجیب) درس بخونم..
مشاور کنکور(ارشد) اولین بار اسفند ۹۷ تماس گرفت ،برنامه داد و کلی توصیه که چیکار کنم چیکار نکنم.....یه روز دو روز سه روز عین چی خوندم،از روزی که سیل اومد دیگه نخوندم...انقدر دغدغه فکری داشتم که درس اخرین چیزی بود که میشد بهش فکر کرد....بعدش عید شد،روزها به مهمونی رفتن‌و مهمونی دادن گذشت تا رسید به دوازدهم......حالا وقتش شده که دومین برنامه شروع بشه ولی برای برنامه اول نه تست کار کردم نه گزارش نوشتم! یعنی باید ریز روزمرگیهامو تحویلش بدم ولی نه تنها این کار و نکردم که حتی ساعات مطالعمم درست و دقیق ننوشتم.....
حالا من موندم و نمی دونم جواب خانم مشاور و چی بدم؟
راستش و گفتم .....که خیلی کم خوندم.....چون میدونم آمار دروغ دادن هیچ کاری رو درست از پیش نمی بره...ولی هی خودمو فحش میدم و میگم از این به بعد کارمو درست انجام میدم....و یه صدایی درونم میگه خاک تو سرت که هیچوقت آدم نمیشی😐بهش گفتم عید تموم شه دوباره خوب میخونم .......
حس خیلی بدیه ترس از بازخواست شدن بخاطر کارایی که درست انجام ندادی....هر چقدم لایق مجازات باشی ولی باز اون ترس همراهته ، ترسی که از خود مجازات شاید سخت تره......
تموم تلاشم اینه که اشتباهای پنج سال پیش و تکرار نکنم..اگه این اتفاق بیفته موفقیت این بار رو شاخمه!.....باید عملکرد بهتری داشته باشم! باید جدی تر باشم و کارمو درست انجام بدم.....
