وبلاگ دلیارم❤وبلاگ دلیارم❤، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
پیوند عشق من و یار دلمپیوند عشق من و یار دلم، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دلیارم❤

محکم یزن!

فرزند خوبم اگر یک حرفی زدم که دلت شکست، با مشت بزن تو دهنم ، محکم بزن ، یه جوری که تا اخر عمر یادم بمونه الکی نزنیاااا فقط اگه واقعا دلت شکست......💔 من بمیرم نبینم اون روز و که  بخاطر نامردی و حرفای من یواشکی اشک بریزی و بالشت تا صبح خیس اشک باشه..... تو مثل من مظلوم نباش، بهم اجازه نده صرف اینکه  مادرتم هر غلطی دلم میخاد بکنم..... خیلی خیلی دوستت دارم کاشکی الان داشتمت بغلت میکردم و همه غصه هامو یادم میرفت.....‌
22 تير 1399

خوابهای پریشان....

خواب دیدم..... کسی که اسمش امیرعلی بود عاشقم شده بود😂😂 بهم یه دسته گل و یه دست لباس آبی داده بود که روش طرح یه چشم زخم آبی بزرگ بود.... میخاستیم با هم بریم بیرون.....عجله میکردم......نمیخواستم مادرم بفهمه ولی فهمیده بود.....پاپیچ شده بود که حالا چی بهت داده؟ نمیخواستم بگم لباس😂گقتم یه دسته گل داشتم تند تند توی خیایون قدم برمیداشتم، توی همون خیایونی که درواقعیت خونه بابابزرگ توشه.....یه بچه بغلم بود یه پسر سه چهار ساله......دستشو دور گردنم انداحته بود ....اسمش مهدیار بود...همون اسمی که در واقعیت دوست دارم....‌بهم گفت مامان من پسر خوبی ام؟؟؟ و من تمام روزایی که این سوال رو می پرسیدم جلوی چشام اومد،اون شبی رو که از خونه مادربزر...
13 تير 1399

بدون عنوان

برای تو مینویسم برای تویی که دختر من میشی یه روزی برای تویی که طبق محاسباتم ، یا شایدم تخیلات ، و بلکه هم طبق توهماتم! الان باید دو سه ساله بودی و من تو این لحظه باید تنها دغدغم این بود که برا خوابوندنت نقشه بکشم....تو هم تو اون مغز فسقلت  برا پیچوندن من نقشه میکشیدی و توی تخیلاتت فکر میکردی میتونی از دستم در بری و تا صبح به ملق بازی و شادی و آوازت ادامه بدی..... شاید وقتی حرفهایی رو که برات نوشتم بخونی ، بگی عجب مامان دیوونه ای دارم! مامانی که هزااااران روز قبل از زمینی شدنت از تو و خودش و آرزوی داشتنت برات حرف زده، و اون حرفها رو توی صندوقچه ای نگه داشته دیوونه س دیگه!  ...... راستشو بخای فکر نمیکردم نبودنت اینقد...
21 خرداد 1399

مهربون من

بچه ی خوبی باش ولی حرف گوش کن نباش  به حرف دلت گوش کن با منطق خودت رفتار کن هرچیزی رو که تو فکر میکنی درسته انجام بده و مطمئن باش بهت افتخار میکنم و همون طوری که هستی دوستت دارم.... من برای پدر و مادرم سر به راه ترین و حرف گوش کن ترین و دلسوز ترین و رو راست ترین دختر دنیا بودم...البته خودم که اینطور فکر میکردم.....هرکاری ازم خواستن انجام دادم..اما جواب مهربونی ها و دلسوزی هام ،حرفایی بود که قلبمو به درد آورد و باعث شد ساعتها اشک تو تتهایی خودم اشک بریزم  مطمئنم تو هم مثل من بچه ی دلسوزی میشی ، بچه ای که قلبش برا خونواده ش می تپه و دوست داره همیشه خوشحال شون کنه.......قول میدم لیاقت مهربونی تو داشته باشم و اینو ثاب...
23 اسفند 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلیارم❤ می باشد