تو پاداش همه روزایی هستی که قوی بودم..... تو نمیدونی که من روزای زیادی رو با ناامیدی محض زندگی کردم....روزهای زیادی رو صبور بودم ، صبر کردم، صبر نمیکردم چی کار می کردم.....روزایی زیادی رو با سختی های طاقت فرسا گذروندم.....شب های زیادی رو دیدم که فکر میکردم صبح نمیشه.....خیلی وقتا به خدا شکایت کردم، که چرا هیچکدوم از دعاهام و نمی بینه چرا من ای رو که انقد دوسش دارم دوسم نداره چرا فراموشم کرده چرا یک لحظه نگاهم نمیکنه چرا انگار بین آدمها گم ام کرده هرچی صداش میکنم صدا م به جایی نمیرسه....من با تموم قلب شکسته م صداش زدم ....گفتم مگه تو نگفتی از رگ گردنم نزدیک تری مگه نگفتی جای تو توی دل شکسته ست پس کجایی که منو نمی بینی کجایی...